شهید اشراق خویش

«صلاح الدین...از فلاسفه متنفر بود...به پسرش حاکم حلب(ملک ظاهر) دستور داد آن جوانک که نامش سهروردی بود و در حلب به مقامی رسیده بود بکشند زیرا گفته شده که وی با شریعت ضدیت کرده و گفته است که مذهب منسوخ است. پس پسر صلاح الدین سهروردی را گرفت و دستور داد تا وی را مصلوب کردند و سپس کشتند». این گزارش ابن‌شداد قاضی مخصوص دربار صلاح الدین است از ماجرای قتل یکی از مشهورترین و نیز جنجالی ترین چهره‌های فلسفه اسلامی یعنی شهاب الدین یحیای سهروردی؛ شیخ اشراق.
سهروردی در549 ق در سهرورد زنجان به دنیا آمده بود اما پس از طی مراحل علمی و تجربه سفر به سرزمین های مختلف و بهره بردن از عرفا و مشایخ بزرگ صوفیه و سپری کردن دوره‌ای از ریاضت و انزوا گذارش به شام افتاد و در شهر حلب به اصرار حاکم آنجا که پسر صلاح الدین ایوبی چهره مشهور جنگ‌های صلیبی بود ماندگار شد. اما همان چیزی که ملک ظاهر را مجذوب سهروردی کرده بود یعنی برتری او در مناظرات و حرف های تازه‌ای که دلیلی بر ردش وجود نداشت، باعث ناخشنودی فقهای سنی مذهب و فشار آنها بر صلاح الدین شد و نهایتاً به حبس و مرگ او انجامید...

متن کامل در ایران

قدرت

برانگیخته شدن دربرابر ظلمی که به شما شده است بد نیست به شرط آنکه قدرت دفاع را از شما نگیرد!

آرزوی مرگ

جوان به آرزویی که سال ها در دل پرورده بود دست یافت اما همان دم مرگ او را به کام کشید.آرزو بر جوان دل سوزاند و با نفرت به مرگ نگاه کرد اما جوان که چشمش به سرای جاودان باز شده بود آرزوی گذشته اش را حقیر یافت و در مرگ به دیده شکر می نگریست!

خیر

آنکه خیر را در غیر آنچه برایش پیش آمده جستجو می کند بی خرد است و آنکه آن را در آنجا می جوید و نمی یابد بی عرضه.

سحرانه

همه چیز را
تمام کردیم
...
وبعد از مدت ها که عقده بازیگوشی
فرصت بزرگ شدن را
از من گرفته بود
دل به وسوسه دادم
و خرد را گذاشتم یک چند روز تماشا کند
تا وقتی برمی گردد این بار مقتدرانه حکم براند.
همه چیز را تمام کردم
با خودم
همه چیز را
تمام
کردم با همه چیز تکلیفم را روشن
همه چیز را تمام وپل های برگشتن به جهنم را
خراب کردم...پس از آن که همه چیز را خراب کردم
و عقده بازیگوشی از سربه در...
خرد نیمه جان...
و خاطره آه های ناتمام
در سرزمینی دور که مردمش نزدیک می نمودند از فرط دوری
و زبانشان تشنه بود
بی آنکه رمقی در پایشان مانده باشد...
در جست و جوی آب..
سراب نوش جان مردم مست..
زنگ مدام زمزمه هایمان در گوش
همه چیز را..
حسرت گنگ
و بازی سنگین کودکی که..که..
تمام شد!



پ. به خاطر این مطلب از همه کسانی آن را خواندند عذر می خوام.

علامه امینی


عبدالحسین امینی مشهور به علامه امینی متولد1281 و متوفای 1349 از دانشمندان بزرگ شیعه است که علی رغم نکات درخشان فراوانی که در زندگی وآثارش وجود دارد چندان که شایسته اش بوده شناخته شده نیست . روزهایی که در طول سال به نام ویاد بزرگان علم وادب و هنر اختصاص داده شده می تواند بهانه ای باشد تا در میانه هیاهوی اندیشه ها و مکاتب توجهی دوباره به این مفاخر ارزشمند جلب شود و 12تیر روز بزرگداشت علامه امینی نیز از این دست بهانه هاست.
....
این مطلب را به طور کامل در روزنامه ایران ببینید

چهارم؛ ساده بنویسید

نویسنده باید شگفت انگیز بنویسد اما هرگز نباید شگفت زده بنویسد. شگفتی باید در آن چیزی باشد که نویسنده دارد نمایانش می سازد نه در چگونگی بیان آن. قلمبه گویی بر خلاف تصور اولیه خیلی ها، غالبا از اهمیت موضوع در نظر خواننده (خصوصا اگر حرفه ای باشد)می کاهد. استاندال می گوید: «آدم باید مطالب خود را تا می تواند ساده بیان کند چنان که گویی می خواهد از کنار آن بگذرد بی آنکه متوجهشان بشود»*.

*رمان به روایت رمان نویس.ص 223

محبوب ترها