دین در چنگ فرهنگ!

صدای بلندگوها آنقدر زیاد بود که مجبور شدم بی خیال روضه امام حسین بشوم والبته چیزی که مداح تحویل مردم می داد قابل آن هم نبود که وقتم را هدرش کنم...آمدم بیرون وقدم زنان راه افتادم طرف خانه.چهاراه بازار غلغله بود.دسته های عزاداری هر کدام با علم های بزرگ مشغول خودنمایی بودند.صدای وحشتناک طبل و سنج خیابان را برداشته بود و مردم قسم می خورم به کمتر چیزی که فکر می کردند اربعین و مصیبت امام حسین بود.من هم توی این فکرها نبودم.یعنی نتوانستم به مصیبت عاشورا فکر کنم. مصیبت بزرگ تری پیش چشمم در حال نمایش بود که جا داشت برایش زار زار بگریم و بگریند. شنیدم مداحی توی قم دیروز به یکی از مراجع توهین کرده و مردم کشیدنش پائین. همین جای شکر دارد که فهمیده اند مرجع دینی مهم تر از این قیافه های ظاهرساخته ،این بازیگران بی حیای مجالس مقدس هستند. شیعه عقیده دارد تنها دین حق است و باقی فرقه ها به خاطر انحراف از سخن جاودان پیامبر(ثقلین) دچار اشتباه شده اند. اما این دین حق حالا گرفتار فرهنگ مغشوش بی سر وتهی شده است که دارد آبرویش را می برد.نمی دانم چگونه باید به دادش رسید.سر قضیه قمه زنی شاهد بودید چگونه بعضی ها جلوی ولی فقیه صف کشیدند و هیاهو کردند. و موارد مشابه . فقط می دانم که این اصلاحات فرهنگی هم فدایی می خواهد. فرهیختگان از جان و آبرو گذشته ای که دین را می فهمند و در راه برپا داشتنش با هیچ چیز و کس مصالحه ومعامله نمی کنند. نکته ای که می ماند این است که اصلاحات، خاصه وقتی به فرهنگ مربوط می شود ،ملایمت و زرنگی می خواهد وگرنه می شود تیغ برداشت و با این قصد خیر، به جان همه سنت های غلط افتاد و پیش از آن که مقدمات ذهنی اش را برای مردم فراهم کنیم خرافات را قلع و قمع کنیم که نتیجه اش جز اختلاف ،دودلی ،کینه توزی و نهایتا درز کردن دوباره خرافات از جای دیگر نخواهد داشت.خدایا روشنفکران ما را دین و دین داران ما را شعور عنایت فرما!

سیاست و حکایت تحریف اندیشه های امام

عهد بسته بودم که دیگر سیاسی نویسی نکنم و هنز هم بر همان عهدم.منتهای مراتب وقتی بعضی رفتارهای سیاسی نشان از بعضی خرابی های فرهنگمان دارد نمی توان آرام نشست و چیزی نگفت.پس:
1-خواهش می کنم،تمنا دارم،شما را به حضرت عباس اگر دیدید حرف مرا نمی پسندید به رسم آدم های پست فوری درباره همه چیز من و همه زاوایای فکر و عقیده من اظهار نظر نکنید.خصوصا در مورد این پست التماستان می کنم مرا دشمن امام و نوه امام و محرف اندیشه های امام نام ندهید و به جای رگ گردن سعی کنید شعله اندیشه تان را بالا بکشید و فکر کنید و اگر نقصی در گفتار من مشاهده کردید دوستانه با من در میان بگذارید.و مپسندید که این حقیر دست از همه جا کوتاه، از سر همین نوشتن های کوتاه هم بگذرد و یکسره از همه تان و همه مان و همه شان امید ببرد.
2-وارد اصل قضیه می شوم: کار سایت نوسازی قشنگ نبود.وقتی کسی با هر عنوان و نسبت خانوادگی و هر نوع عملکردی چیزی را به ما یادآور می شود یا که نه اصلا ابراز عقیده ای می کند ،رفتار درست این است که حرفش را بشنویم و اگر جوابی دارد بدهیم و اگر توضیحی لازم دارد مثل بچه آدم عرضه کنیم.مچ گیری و جار و جنجال و ... پسندیده نیست.
3-این از عیوب فرهنگ ماست که عادت نداریم به حرف ها نگاه کنیم و نه به گوینده.و اختصاص هم به سید حسن آقا ندارد. بسیار دیده اید که حرف هایی که جای نقد دارد چون از زبان بزرگی در آمده است ، رنگ تقدس می گیرد و بر عکس حرف های صوابی که چون حال گوینده اش را نمی پسندیم زیر پا له می کنیم.اختصاص به این جناح و آن جناح ندارد. خیلی هم به مسئله حزب و حزب محوری ندارد.علتش به روحیه بت پرستی و خداشاهی ما ایرانی ها هم خلاصه نمی شود.نمی دانم هر چه که هست و از هر جا که آب می خورد چیز خوبی نیست.
4-سید حسن آقا را من قبل از ان که نوه امامش بدانم، برایم یک عالم دینی است که حق دارد درباره دین و شریعت چه برسد به اندیشه علمای گذشته و حال و ذیل آن به نظرات حضرت امام بپردازد. به اضافه این ها نسبتشان با امام موجب آن است که احترامشان کنم. این هر دو جنبه شخصیت ایشان را دین من به من امر کرده است که محترم بدارم و نه هیچ حس و هوای دیگر. اما این احترام چیزی نیست که از من و شما و دیگران اجازه نقد کردن را بگیرد. آیا خود امام از اشتباه مصون بود که حالا نقد را هم از ساحت خانواده اما دور بدانیم؟ در بالا گفتم که البته باید نقدهایمان سالم و خالی از اغراض باشد اما آنگونه که بویش می آید برخی آقایون اصولا تصور می کنند احترام بیت امام به این است که ایشان را در هاله ای از تقدس بنشانند.این خود روشن ترین مخالفت با سیره و تفکر امام است.
5-حالا همه سینه چاک تفکر امام شده اند. خدا را شکر.اما ای کاش کار به همین جا خاتمه نیابد و بعد از آن که عده ای از این میان هر چه خواستند ماهی گرفتند و سیر شدند و حریفشان را از صحنه به در کردند فرصت آن بشود که به همه آنچه که در این سال ها اتفاق افتاده است پرداخته شود. همه رفتارهایی که از سوی همه اهالی انقلاب بروز یافته است بررسی شود و با آنچه حضرت روح الله فرموده اند مقایسه شود تا خوب متوجه بشویم که کجاها به خطا رفته ایم و کجاها از خط امام فاصله گرفته ایم و چه کسانی کردند یا اجازه دادند که دیگران راه امام را مغشوش کنند.من هم به قضیه رد صلاحیت ها ظنینم مثل خیلی از قضایای دیگر.اصلا تجربه به من ثابت کرده است که باید ظنین باشم. تجربه آدم هایی که شاگرد مبرز مبارز حاصل عمر امام بوده اند و تو زرد از کار درآمدند.(من به رفتارهای که با این فقیه شد هم ظنینم)
6-دیگر این آش شور شده است انگار. فراموش شده است که دسته دسته این مردم برای چه کشته شدند! تنها چیزی که از آن صحبتی به میان نمی آید نظر دین است درباره دعواهایمان. فکر می کردم با ظهور انقلاب فرهنگ مندرس گذشته را به تدریج دور خواهیم ریخت اما حالا می بینم که فره ایزدی جایش را به حرمت بیت داده است و از آن موضع هر حکمی که می خواهند صادر می کنند و ای کاش حداقل تا این حد به وضوح احکامشان سیاسی و جناحی نبود! سیاسی نیست؟ پس چطور وقتی جلوی چشم هزار هزار آدم گرسنه بدبخت ،میلیاردها خرج مرقد امامی شد و می شود که می گفت هر چه داریم از مردم داریم ، صدا ازکسی نه چپ نه راست در نیامد؟ این گنبد و مناره های بی نظیر مطابق بر مرام امام مستضعفین است؟قضیه سیاسی نیست؟ پس چطور وقتی توهین به امام زمان اشک مردم متدین را در آورد آقای هاشمی بغض هم نکرد و حالا هق هقشان را بر فراز منبر سیاسی عبادی جمعه می شنویم؟ بر سر چی؟ تف بر سیاست که کر و کورمان کرده است. و زنده باد مردمی که چشم و گوششان باز است و حق را در هر جلوه ونام ونشان ولباسی که باشد می شناسند و ناحق را نیز!
7-اما در مورد دفتر نشر آثار امام هم بگویم: زحمات شما در نظم و انسجام دادن و حمایت ها نسبت به نشر آثار امام و تحقیقات محققین در آرا و اندیشه های امام ستودنی است. خدا به شما توفیق بیشتر عطا کند....وکاش همه ما جایگاه خود و حد و اندازه خود را بدانیم. آقا یک بار برای همیشه بیایید روشن کنید مفسر اندیشه های امام کیست؟ کدام بچه دبستانی از شما قبول می کند که مرکز نشر آثار یک عالم بر اساس همین عنوان انحصارا وظیفه تفسیر و تشریح آراء آن عالم را داشته باشد. امام خمینی یک مرجع بی نظیر دینی(در طول تاریخ) بود و نظرات ایشان براساس اجتهاد دینی شان بوده .وظیفه تفسیر و پرداختن نظری به آراء او هم قائدتا باید بر عهده یک مجتهد و متخصص علوم دینی باشد. این شأن هم هیچ انحصاری بر نمی دارد و هر متخصصی به شرط رعایت همه زمینه ها و شرایط حق اظهار نظر و تفسیر وشرح اندیشه های ایشان را دارد. سید حسن آقای خمینی از این لحاظ است که صحبتشان درباره اندیشه های امام شنیدنی است و به نظر من شایستگی آن را هم دارا هستند. با این حساب کار به این مضحکه نمی کشد که دفتر نشر آثار در تشریح آراء امام بیانیه صادر کند و با مزه تر این که همیشه خدا این بیانیه ها پیکان حمله را رو به یک جناح خاص دارد... .شکر خدا که امام آنقدر تابناک هست که با این ناسنجیده کاری های برخی منتسبین از چشم نیفتد!
8-هنوز هم دیر نشده است.هنوز هم می توان صحیفه نور را پیش چشم گذاشت و خواند و فکری به حال این فرهنگ مادر مرده کرد که هر جایش را می گیری جای دیگرش بر زمین است.

زیر نقاب حزب الله

واکنش روزنامه حزب الله به قضیه سید حسن خمینی را مثال می زنم برای یک رفتار خشمگینانه نامتعادل پرده بردارنده از بعضی از چیزهای دیگر.حزب الله تیتر اول چنین مضمونی داشت:اقدام بی شرمانه یک سایت منتسب به دولت در هتک حرمت نوه امام. ما که البته از همان روز اول بو برده بودیم که این حزب الله اون حزب الله نیست و آدم هایش هم حزب اللهی اند نه حزب اللهی! دقت کنید .ما می دانیم معنی منتسب چیست و با حامی فرق می کند.و می دانیم تعبیرهتک حرمت واقعا کجا باید به کار برود.و می دانیم که صرف انتساب به بیت یک بزرگ برای کسی تقدس نمی آورد.و می دانیم که اگر چه کار آن سایت درست نبود اما مراجع عظام و حتی شخص حضرت امام هم گاهی مورد بی احترامی قلم هایی قرار گرفته اند و می گیرند و آب توی دل هیچ کس تکان نخورد و نمی خورد و خوب می دانیم که بقیه هم این را می دانند حتی حزب اللهی های حزب الله.
نتیجه این که واکنش روزنامه حزب الله هم مثل بقیه واکنش هایی که در عالم سیاست معمول است و غالب است از سر درد نبود که از سر بغض بود و خشم بود و کینه و از این قبیل چیزها نسبت به کسی یا کسانی که به آن ها باج نداده اند. منتهی روزنامه حزب الله ناشیانه و رو و رک از این ناراحتی ها پرده برداشت.خوب است که پرده برداشته شد اما حیف که در این ناحق گری سید حسن خمینی بهانه شد. از این جا باید گفت قضیه اخیر و موضع گیری های حزب اللهی درسی هم برای سیدحسن داشت و آن این که تا می تواند وارد این دنیای بی پدر و مادر یعنی سیاست همچنان نشود یا محتاط تر باشد که حتی حرف های حق طعمه ناحق گویان می شود که به تصفیه حساب های گروهی و جناحی بپردازند.

تلویزیونی بر مدار ساعت پریدخت...


با نمایش پریدخت فصل دیگری از فعالیت تلویزیون رقم خورد.تابوی استفاده ابزاری از زن جلوه گر در عنوان و تیتراژ شکسته شد و صدا و سیما به همین راضی شد که این فضاحت در داستان خود گذری سطحی بر مفاهیم عالی انقلابی و مذهبی داشته باشد. و باز سیاست است که برنده است و فرهنگ است که نادیده گرفته می شود. من نمی دانم تقصیر از کیست.من هیچ چیز نمی دانم. در قضیه ساعت شنی هم اتفاقات جدیدی افتاد اما انتقادهای سطحی گوش ها را بر نقدهای درست بست .در ساعت شنی رحم اجاره ای نبود تازه بود و جای صحبت و نقد و...داشت. چیزی که تازه بود یا لااقل برای سریال های تلویزیون ساخته تازه بود ورود فضاهای سیاه با شخصیت های همه و بلااستثنا روان پریش و ناسالم بود.چیزی که هرگز با جهان بینی توحیدی و قرآنی نمی سازد و فقط پیروی بود از مدی که البته دارد دمده می شود(لااقل در جریان داستان نویسی چنین است).پرونده سیاه دیگر مدار صفر درجه بود که سیاست جاده را صاف کرد تا خودکشی ،بازی زنان بدون حجاب در کنار بازیگران ایرانی راحت و بدون گیر مطرح شوند. اما این ها همه لایه رویی گندوگتاری است که دارد به تن سیماوصدا! می افتد و بعد دامن خانواده ها و مردم بدبخت را خواهد گرفت. خرابی اصلی به پس زمینه های فکری فیلم و سریال سازان مربوط است که بر مسلمات و مفرضات دنیای بدون آخرت تکیه دارد و شیفته دنیایند و مشغول دنیایند و از سر همین مشغولی و بسیاری از سر درد شهرت و پول و... برنامه می سازند و این چنین است که وقتی برای ماه رمضان هم می سازند وقتی قرار است مردم را از شیطان بهراسانند کار را خراب تر از قبل می کنند و بر خرافه ها و شبهات و نقاط ابهام مخاطب می افزایند.پریدخت نه داستان خوب داشت و نه بازیگران کار خارق العاده ای کردند و جز این نبود که پریدختی بود و پریدخت ها همیشه انگیزه خوبی(بدی) برای دیده شدن بوده اند.و همین بود وبس و دردا که داریم به عقب برمی گردیم قباحت ها یکی یکی از قبای قباحت به در می آیند.ساعت شنی داستان خوبی داشت و ساخت نو و قوی ای داشت و خوب اعماقی از جامعه خراب مان را تصویر می کرد اما چرا کسی حق پیدا می کند چونان کاربگردان ساعت شنی امنیت خاطر و سلامت ذهن مخاطب عام را با ارائه ای چنین دلهره آور و سرد و سرشار از ناامیدی به خطر اندازد؟ودر مدار صفر درجه با کاری پرهزینه و قابل از جهت ساخت و روایت روبروئیم. اما فتحی در این جا اصلاح گری را که از دست هشته است هیچ چشم بر ویرانگری های اثر خود بسته است و گذاشته است روایت تاریخ هر چه جان دارتر شود و همه چیز وهمه چیز در خدمت همین یک چیز باشد.راستی عجیب نیست که در این هر سه بسیاری دیگر از سریال های ما خودکشی اتفاق می افتد؟اگر چنین است به نوبه خود (باز هم)می گویم که واقعا نمی دانم مقصر کیست.

محبوب ترها