درباره کافه پیانو اثر فرهاد جعفری


1.«ازم پرسید: می دونی هر رمانی یه جمله طلا یی داره؟ سرم را تکان دادم و گفتم: آ ره. گفت می دونی تموم قصه تو همون یه جمله خلاصه می شه؟ گفتم آره دقبقا.» صفحه 231.جمله طلایی ای که ظاهرا خود نویسنده دوست دارد جمله طلایی باشد و همانجا به درخواست صفورا بیان می کند غیر از چیزی است که من جمله طلایی این رمان می دانم یعنی این:«گفت: تو داری ترسِ تو بروز می دی. پرسیدم: از چی ؟ گفت: روشتنه دیگه از تازگی از هرچیز تازه از هر موقعیت تجربه نشده از یه وضعیتی که نمی شناسیش یا بهش عادت نداری...راست می گفت...» صفحه 235 و هرچه فکر می کنم نمی فهمم چرا طرف سعی نکرد بر این ترس غلبه کند!
2.کافه پیانو بر طرحی ساده که جای چندانی هم از حجم داستان را نمی گیرد بنا شده است. قهوه چی یک کافه در خیابان پیانو مردی ست که سابقا سردبیر یک مجله بی مخاطب بوده و حالا دارد برای تهیه مهریه زنش - که رفته پیش یک وکیل بی ظرفیت درد دل کرده و وکیله هم بی اطلاع خانوم نامه دادخواست فرستاده برای شوهر از همه جا بی خبر - پول جمع می کند که پایش به بازی یک دختر بازی گوش باز می شود. کافه پیانو روایت هویت هایی است که می آیند و می روند با مرکزیت راوی و دخترش که در عین مرکزیت بیش از همه ناشناخته می مانند بر ای خواننده. در واقع چیزی که من خواندم هر چند از جاذبه های پرداخت بی بهره نبود اما چندان که باید در خدمت تبیین روابط و از آنجا توصیف جهان درون داستان نیست. این را با آنچه از داستان های پست مدرن سراغ داریم اشتباه نگیرید. نویسنده کافو پیانو حق داشت حتی به کلی طرح را رها کند اما نمی بایست بگذارد شخصیت هایش خام و بی هویت و چرایی رفتار آدم های منطقی داستان در پرده بماند. زبان داستان البته با وجود ساختار منقطع متن و فصل بندی های بی حساب، روان (یکنواخت) و زنده (فعال) مانده است ضمن آنکه فرصت طلبی های زیرکانه نویسنده در صدور دلنشین بیانه های سیاسی اجتماعی فرهنگی و... بی آنکه به شعار زدگی دچار شود می تواند از قوت های او به شمار آید.
3.کاری که در مورد کافه پیانو بیش از نقد آن ضروت دارد این است که بررسی کنیم ببیتیم چرا باید این رمان به چاپ دو رقمی برسد. البته کافه پیانو کار خیلی اوتی نیست ولی خب نمره اش از بیست ایرانی واقعا بیشتر از 16 نیست (از بیست جهانی؛10 با نیم نمره ارفاق). یک چنین بررسی ای کمکمان می کند تصور واقعی تری از «اقلیم ادبی تیپ کتاب خوان چامعه خویش» داشته باشیم. امیدوارم از خواندن رمان فرهاد جعفری لذت ببرید!

محبوب ترها