زیر نقاب حزب الله

واکنش روزنامه حزب الله به قضیه سید حسن خمینی را مثال می زنم برای یک رفتار خشمگینانه نامتعادل پرده بردارنده از بعضی از چیزهای دیگر.حزب الله تیتر اول چنین مضمونی داشت:اقدام بی شرمانه یک سایت منتسب به دولت در هتک حرمت نوه امام. ما که البته از همان روز اول بو برده بودیم که این حزب الله اون حزب الله نیست و آدم هایش هم حزب اللهی اند نه حزب اللهی! دقت کنید .ما می دانیم معنی منتسب چیست و با حامی فرق می کند.و می دانیم تعبیرهتک حرمت واقعا کجا باید به کار برود.و می دانیم که صرف انتساب به بیت یک بزرگ برای کسی تقدس نمی آورد.و می دانیم که اگر چه کار آن سایت درست نبود اما مراجع عظام و حتی شخص حضرت امام هم گاهی مورد بی احترامی قلم هایی قرار گرفته اند و می گیرند و آب توی دل هیچ کس تکان نخورد و نمی خورد و خوب می دانیم که بقیه هم این را می دانند حتی حزب اللهی های حزب الله.
نتیجه این که واکنش روزنامه حزب الله هم مثل بقیه واکنش هایی که در عالم سیاست معمول است و غالب است از سر درد نبود که از سر بغض بود و خشم بود و کینه و از این قبیل چیزها نسبت به کسی یا کسانی که به آن ها باج نداده اند. منتهی روزنامه حزب الله ناشیانه و رو و رک از این ناراحتی ها پرده برداشت.خوب است که پرده برداشته شد اما حیف که در این ناحق گری سید حسن خمینی بهانه شد. از این جا باید گفت قضیه اخیر و موضع گیری های حزب اللهی درسی هم برای سیدحسن داشت و آن این که تا می تواند وارد این دنیای بی پدر و مادر یعنی سیاست همچنان نشود یا محتاط تر باشد که حتی حرف های حق طعمه ناحق گویان می شود که به تصفیه حساب های گروهی و جناحی بپردازند.

محبوب ترها