راز اندوه


«و از علائم مومن آرامش و اندوه است» اندوه ؟ نه، آرامش؟ نه، اندوه وآرامش. روحی که در درد پخته شود آرام می گیرد.احساسی که در هیچ گوشه ای از هستن آرام نمی تواند یافت، آرام می گیرد...غم هنگامی بی آرامت می کند که دلواپس شادی هم باشی، آرامش غمگین ! سکوت بر سر فریاد . سکونت گرفتن در طوفان...1 .
آن مرد شگفت انگیز که ادعا می کرد سرنخ همه پیش گویی ها و معماهای نوسترآداموس را به دست آورده است علی رغم آگاهی از اسرار دنیا همواره ظاهری اندوهگین داشت...2 .

1-علی شریعتی، هبوط، صفحه 120
2-مارکز،صد سال تنهایی، صفحه 18

معنای زندگی /1


سلسله معنای زندگی جواب به سوالاتی است که حدیث زندگی دو سه سالی پیش از من پرسید
........................................
معنا و چرایی و فلسفه زندگی چیست؟ آیا لازم است كل زندگی معنا و هدف داشته باشد؟
ببینید چون ما گوسفند نیستیم لابد باید برای انتخاب هایی که در رو راهی های زندگی داریم منطق وفرمول خاصی داشته باشیم (هر چند ممکن است حتی گوسفندها هدف مشخصی را برای زندگی خود در نظر داشته باشند) وجود چنین فرمولی یعنی زندگی من هدف خاصی را دنبال می کند.اگر هم گاهی رفتارهایم از یک منطق یگانه پیروی نمی کند به خاطر این است که یکسری افکار وفرمول های نهادینه وکامل پذیرفته نشده اما کم وبیش دلپذیر گاهی خودشان را قاطی جریان می کنند.اما به هر حال معنا همیشه وجود دارد ودست من نیست که آن را انتخاب کنم بلکه من رنگ آن را تعیین می کنم.هر کسی ممکن است رنگی را بپسندد و یکی هم رنگ خدایی ؛و من احسن من صبغة الله؟
اما اگر منظورتان از فلسفه زندگی دلیل زنده ماندن وادامه حیات باشد باید اضافه کنم هیچ کس بی دلیل کاری را نمی کند(جوش نکن الآن مجاب می شی)حتی کسی که جان فلک زده اش را به دست خودش تقدیم مرگ می کند از زندگی توقعی دارد و دلیل زنده بودن را چیزی می داند که امکان وقوعش را ممتنع می بیند.اگر کسانی را می شناسید که گمان می کنید دلیلی برای زندگی ندارند باید بدانید آنها هم دلایلی دارند اما آنقدر برایشان روشن نیست که بخواهند حتی برای خودشان توضیح بدهند.

شکوه اندوهناک


1- کسانی که می بینند در شهرهای مسلمانان قفسه کتابخانه ها پر است از نسخه های خطی شرح وتفسیر کتاب های دیگر ، به جای حیرت کردن کافی است توی کوچه ها به جماعت آدم های شکست خورده نگاهی بیندازند.(زندگی نو، صفحه 304)
2- مایه اندوه آدم های خانه خرابی مقل من این استکه با عصبانیت می کوشند با هوش باشند. آرزوی باهوش بودن هم دست آخر همه چیز را خراب می کند (زندگی نو، صفحه 332)

نکته:درباره زندگی نو نگفتم که اصولا این کتابی است که بیش از طرح و مجموعیت حرف ها باید به تیکه پاره ها- جدای از کلیت کتاب- توجه کرد. همچنان که خود نویسنده هم در این باره یه همچین حرفی زده ، کتاب با همین جملات هوشمندانه ای که گذرا در لابلای صفحات می آیند و می روند معنا می شود.
در این دو نقل قول آنگاه که می نوشتمشان ربطی نمی دیدم اما الان خیلی تابلو است که این دو همدیگر را توضیح می دهند. به صدق و کذب قضیه کاری نداریم. نوع نگاه پاموک را دریابید که ریزبینانه سعی کرده عمقی از بستر فرهنگی جامعه ای را واکاود و اندوهی که بر آن حاکم است جلوه گر نماید. این اندوه آنان را که به نگاه افتخار آمیز به خویش و پیشینه تمدنی خویش می نگریستند غافلگیر می کند!

کابوس


خواب دیدم ؛شب بود
نه
در شب خواب ندیدم
من
در خواب شب را دیدم
باور کن این خیلی ترسناک است!

نگاهی به زندگی نو اثر اورهان پاموک


وقتی شروع می کنی به خواندن و چند صفحه که جلو می روی باورت می شود که کتابی بوده و نور می داده و هر کس که می خواندش زندگی اش عوض می شده ویک جوری می شده که به دنبال دنیای خیالی راه می افتاده با اتوبوس می افتاده توی جاده های بی پایان و همین جور اتبوس عوض می کرده تا بالاخره سوار اتوبوسی شود که تصادف می کند. پیش تر که می روی شک می کنی که مسئله کتاب باشد و احساس می کنی نویسنده به دنبال یک نوع نگاه به زندگی است که با نگاه سنتی رایج فرق می کند ودر آن دنیا انگار منطق دیگری دارد و همه چیزهایی که درباره فرشته گفته می شود رمزی برای یک حس عرفانی یا حداقل ماورایی است اما این هم نیست و کم کم می فهمی همه چیز عادی وزمینی است وعشق عثمان به جانان خیلی هم هوس آلود است.بیشتر می خوانی و متوجه می شوی که قضیه دارد سیاسی می شود وحرف از تمدن غرب ونمایندگی های نوشیدنی وآدم های مقاوم و متعصب است و کشتن برخی آدم هایی که کتاب را خوانده بودند کار گروهی است که رئیسشان پدر همان آدمی است که محبوب جانان است یعنی رقیب عثمان یعنی محمد. دیگر نمی توانی کتاب را زمین بگذاری وشیرجه می زنی توش و می بینی که عثمان عاشق، می بیند همه چیز نقشه بوده و می رود محمد را می کشد ولی به جانان نمی رسد عوضش می افتد دنبال رمز گشایی از کتاب. در خاطراتش از نویسنده کتاب ودر لابلای کتاب هایی که او می خوانده ودر دیدارش با رئیس کارخانه کارامل زندگی نو و فیلمی که فرشته را از آنجا اقتباس کرده اند واز گرفتن ردهای دیگر می رسد به این که چه کتابی؟ چه جادویی ؟ چه کشکی؟ می گویی به! یعنی هیچی؟ و دست مریزاد به این نویسنده که این جوری فریبمان داد بعد کتاب را می گذاری وآه می کشی اما یکهو یکی در گوشت می گوید: ولی هنوز که تمام نشده و می پری کتاب را بر می داری و می بینی طرف درست وقتی که دارد بر میگردد تا مثل آدم های عادی دست زن وبچه اش را بگیرد وزندگی کند ناگهان توی اتوبوس، فرشته را همان را که همه آدم های کتاب خوانده انتظارش را می کشیدند می بیند و بعد برق چراغ های کامیونی که از روبرو می آید و...!
یک جاهایی در اوئل و میانه کتاب کمی خسته کننده می شود اما همه اش جبران می شود با چپ و راستی که در ادامه بر گوش خواننده اش می نوازد. پاموک همهم سعی اش را می کند که عاطفه خواننده را با خود همراه کند اما منی که خنده در تاریکی را تجربه کرده ام یا حتی پایان های تلخ کلاسیک را در مثل سرخ وسیاه دست وپا زدن پاموک به نظرم مسخره می آمد وناموفق الا اینکه اصلا مسخره گی و تمسخر هیجانات عاطفی را با لوث کردن آن در روایتش از محرک های عاطفی قصد کرده باشد که بعید است چنین باشد!

درباره اسلام ِرسانه ها اثر ادوارد سعيد


ادوارد سعيد را اغلب کساني که خودشان را به وادي کتاب سپرده اند مي شناسند.موضوعاتي که ادوارد سعيد درباره آن ها قلم زده است متعدد والبته مهيجند و شايد رشته اتصال همه آن ها نقد ونگاه نقاد سعيد بود که البته لازمه روحيه سعيد به عنوان يک روزنامه نگار بود.شرق شناسي(1978)مسأله فلسطين(1979)اسلام رسانه ها(1981) سلسله پيوسته اي از مهمترين کتاب هايي است که در زمينه سياسي ذهن ادوارد سعيد شکل گرفت واو را در بين متفکراني که مسائل جهاني را پي مي گرفتند صاحب آوازه ساخت.او در فلسطين به دنيا آمد(1935)ولي در قاهره بزرگ شد وتحصيلات دانشگاهي اش را در آمريکا دنبال کرد.رشته دانشگاهي؛زبان انگليسي وتاريخ.
در ميان آثار سعيد اسلام ورسانه ها از اين جهت براي معرفي انتخاب شده است که زمينه سياسي آن در جهان واقع به عنوان بهانه اي براي نگارش کتاب به وقايعي مرتبط است که شايد بيش از ساير اتفاقاتي که بازتاب جهاني داشت براي ايرانيان ملموس باشد. اين اتفاق تسخير سفارت آمريکا در ايران است و آن چه شايد هموطن ايراني کمتر از آن باخبر شده باشد درغ پراکني هايي است که رسانه ها غربي به ويژه آمريکايي در باره آن انجام دادند و از آن براي جهانيان نمونه اي ساختند گوياي توحش،ناسازگاري وروحيه تروريستي ايرانيان که البته سعي مي شد آن را آشکارا به اسلام ايراني ها مرتبط سازند.
ادوارد سعيد اگر چه خودش مسيحي است اما در بررسي عملکرد رسانه ها با ظلم نامفهوم وپردامنه اي به مسلمانان روبرو شده است.رسانه ها در خدمت امپراطوري استعمارطلب،چيزي که در کتاب ديگرش يعني فرهنگ وامپرياليسم از آن مفصلاً سخن گفته است، جهالت را بن مايه کار خود ساخته اند و با ارائه تصويري کاملاً ناهم خوان با واقعيت سعي مي کنند سنگرهاي ضداستعماري را که در دوره ضعف کمونيست منحصر به اسلام است در هم بشکنند.وبرخي حکام جهان سوم به تقليد از غرب وآمريکا مير ساختن افکار را بر همان منوال که نظام سلطه مي طلبد مي پيمايند.
همّ سعيد در اين کتاب آن چنان که خودش در مقدمه اش بر چاپ جديد اين کتاب(1997)مي گويد روشن ساختن چيزي است که خطاست(ص49)وبا صراحت مي گويد:«هيچ واقعيت معنا دار وارتباط مستقيمي ميان آنچه که امروز غرب از اسلام مي فهمد وآنچه درون دنياي اسلام مي گذرد وجود ندارد»(ص50)
اين که چگونه ممکن است چنين اتفاقي رخ دهد ودر دنيايي که دنياي ارتباطات است وعلي الاصول ناآگاهي ها بايد به حداقل برسد خلاف آن اتفاق افتاده است دقيقاً همان چيزي است که کشف آن پرده از يک زمينه سنتي وکهن در ارنباط غرب با دنياي اسلام وجهان سوم بر مي دارد وروشن مي کند که چگونه طيف وسيعي از شرق شناسان تحت تأثير روحيه استعماري حاکم بر فرهنگ خود بوده اند. فرهنگي خود را برتر و مُحِقّ مي داند همه چيز را به نفع خود قلب کند و حقيقت را زير پا بگذارد.
ادوارد سعيد برخواسته از خاور ميانه وتحصيلکرده در غرب به خوبي چهره پنهان رسانه هاي اطرافش را شناخته و اگر چه گوشه هاي آرامي براي ادبيات ونقد وتاريخ فراهم دارد جسورانه وارد سياست مي شود ويکراست مي رود سراغ غول هاي دنياي جديد يعني رسانه ها تا شاخشان را بشکند و اگر چه به عنوان مثال «مسأله فلسطين»اش در زادگاهش ممنوع مي شود او براي مبارزه مصمم تر مي شود.
تحليل هاي سعيد گلايه هاي است از روزنامه نگاران و پرخاشي است به رسانه ها که چرا اقتباس هاي برده وار ناسنجشگرانه از نظراتي بي بها وقالبي وچرا تمايلي غير معمول در پذيرفتن رجز خواني هاي رسمي که ويژگي هاي غير مسؤلانه را براي اسلام در نظر مي گيرد ومنشأ آن دولت آمريکاست.و در کنار اين ها تأسفي بر وضعيت مسلمانان که بيش از آن ترسيده و تحقير شده وبيش از آن توسط ديکتاتورها بي هوش وگيج شده که بتواند به چيزي مانند يک مبارزه گسترده عليه غرب دست بزند.چيزي که غرب مدام از احتمال وقوع آن دم مي زند.در واقع ادوارد سعيد ما را به اين رهنمون مي کند که غرب در فکر نابود کردن اسلام يا لااقل جايگزيني نوعي از اسلام به جاي اسلام واقعي است که پيروان خود را به عنوان برده در اختيار آن ها قرار دهد.ترجمه ديگري از اين کتاب با عنوان «پوشش خبري اسلام در غرب» منتشر شده است که مربوط به چاپ اول اين کتاب است.

مانیتور مقدس

نمی دانم دیدن آن مانیتور بزرگ توی صحن آینه(اتابکی) در حرم حضرت معصومه، آیا کس دیگری غیر از من را شگفت زده کرد و تا این حد یا نه؟ اما از در که بیرون آمدم شگفتی ام بی مورد آمد به نظرم. وقتی می دانی که چه کسانی بر راس کارند و چگونه می اندیشند وبه چه می اندیشند باید بتوانی و منتظر باشی آنچه را که انجام ممکن است بدهند یا تصمیماتی که می گیرند. وقتی به مغزهایی که بر مقدرات یک جا مسلطند آشنا باشی، آنچه از آن صادر می شود شاید ناراحتت کند اما شگفت زده نه! و من بی خود شگفت زده شدم...توبه!
همه چیز از این جا شروع می شود که ما چیزهایی را نمی دانیم.و اگر نظرتان این باشد که ندانستن عیب نیست وپرسیدن عیب است می گویم مشکل اصلی این است که نمی خواهیم بدانیم. ...و نمی خواهیم بدانیم چون نمی دانیم که دانستن آنچه نمی دانیم چقدر مهم است. حالا به نظر شما چرا ما اهمیت دانستن بعضی چیزها را نمی دانیم؟ من به دلیل واحدی نرسیدم وچه بسا اوقات که اصلا دلیلی نداشته باشد و یک کسی که مسئول یک بنای تاریخی مذهبی است وبا انبوه آثار هنری ناخودآگاه!! در ارتباط است ممکن است همین جوری بی دلیل دلش نخواهد چیزی دراین باره(چیزهایی که با آن در ارتباط است) و اهمیت آن بداند.اما حتی اگر این قدر بی حساب باشد این ندانستن و نخواستن ها می توان زمینه هایی برای آن جست مثلا حلقه ارتباطی افراد و دور وبری ها وکانال های ارتباطی.چیز خارق العاده ای هم منظورم نیست همین روزنامه و مجله معمولی ومردم و آدم های متفاوت. البته اگر این ارتباط ها با یک فیلتر ذهنی یا اداری به طوری جهت دار مدیریت نشده باشند.
اصلا مهم نیست که چه چیزی از این مانیتورها پخش می شود. برای من مهم این است که این نماد وضعیت عمومی فرهنگ ماست و هر بار که به آن نگاه می کنم بیش از پیش از این که هیچ چیز جای خودش نیست اندوهگین می شوم.

محبوب ترها