Nتخابات وخواS


به نظرتان عجیب نیاید که پس از این همه بی خیالی نسبت به انتخابات و مسائل آن حالا می خواهم درباره آن چیزی بگویم. دو هفته و چند روز است که ارامشم مختل شده است. اضافه بر آن مدتی که نگران نتیجه انتخابات بودم. حالا انتخابات تمام شده است اما اتفاقات عجیبی پس از آن رخ داده است که از خلال تحلیل آن ها چیزهای خوبی دستگیرمان می شود. بنا ندارم این پیام طولانی شود پس فقط اشاره ای می کنم به منظری که من برای نگریستن به قضایای انتخابات انتخاب کرده ام و تفصیلش از خودتان.
به نقش خواص توجه کنید. خواص کی هستند. خواص آدم های بزرگ نیستند. آن ها حتما آدم های فهمیده و تیزهوش نیستند. آن ها ممکن است هیچ چیز ویژه ای نداشته باشند جز این که به هر دلیل مردم به آن ها نگاه می کنند و برایشان مهم است که آن ها چه نظری دارند حتی اگر واقعا چنین شایستگی ای نداشته باشند. خواص در چشم هستند و جامعه خواصش را زیر نظر دارد.ازهمین فکر می کنم نقش خواص و جایگاه حساس آن ها کاملا روشن باشد؛ خواص عوام را این ور و آن ور می برند! عام یا خاص بودن به ویژگی های فرد مربوط نمی شود بلکه تنها به جایگاه موثر یا تاثیرپذیر(به صورت نسبی) یک فرد کار دارد.موثرها خواصند و تاثیرپذیرها عوام و دسته سومی هستتند که موثر نیستند اما برایشان مهم هم نیست که خواص چه می گویند.
جامعه وقتی به سمت انحطاط پیش می رود که خواصش منحط باشند .خواص نفهم عامل بدبختی جامعه هستند.
اصلا دوست نداشتم از شخصی نام ببرم و مصداقی بیان کنم و به همین دلیل درباره انتخابات و کاندیداها چیزی ننوشتم اما حالا وضع فرق می کند. حالا شما از من راحت تر می پذیرید چون خیلی چیزها از پرده بیرون افتاده .به موضع گیری بعضی کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات نگاه کنید و دلایلشان و عملکرد مدبرانه!! خودشان را که منجر به کشتار و جنایت شد.هیچ کدام از این ها موضوع بحث من نیست. من شما را توجه می دهم به عملکرد خواص .موسوی و کروبی و احمدی نژاد خواه یا ناخواه خواص جامعه اند. اما آن ها چگونه عمل کردند؟
(سناریویی از سوی کسانی که اصل نظام را هدف گرفته اند نوشته شد و کاندیداهای عزیز هر کدام به نوبه ای در اجرای آن وارد عمل شدند. کروبی را باید از نو شناخت. مردی که ادعا دارد مجتهد است اما از قواعد عربی بی خبر است و حرف ها و اظهارنظرهایش در اولین بازخورد چیزی جز خنده مردم را برنمی انگیزد.مردی که از معتمدین خود رودست خورد و حالا ...موسوی را هم باید از نو شناخت.مردی که چند ماه مانده به انتخابات ناگهان با چرخش فاحشی نسبت به نظرات گذشته اش تبدیل شد به یک بلندگوی تمام عیار! مردی که کوک می شد وحرکت می کرد و لبخند می زد! حالا وضعیتش را ببینید.طرفش را به خودرایی و متهم می کرد و حالا جز از خط دهان پشت پرده از احدی چیزی قبول نمی کند و فقط فریاد می زند. می گویند دلیل؟ فریاد می کشد که حق مردم را می گیرم.می گویند:خوب باشه بیا ببینیم چی شده.فریاد می کشد:من کوتاه نمی آیم.می گویند:قبل از اعتراض قانونی ریختید توی خیابان و مردم را به کشتن دادید.فریاد می زند:فقط ابطال.و نهایتا احمدی نژاد که اگر چه بازی نخورد اما با تندی و بی پروایی و بی ملاحظگی اش هیزم به آتش اختلافات می ریخت.)
طولانی شد ببخشید.

محبوب ترها