مربوط به صفحه
نگاه ویژه
جدید ولی کهنه
دارم کفش های کهنه کفاشی را می خرم که تا جا داشته است وصله زده به تنش! می گویم با خودم: از فردا کفش نو می پوشد لابد و فردا می بینمش که کفش جدیدی بر پاش هست که چند وصله کمتر دارد از مال من... همه مان صاحب چیزی هستیم که شاید به چشممان جدید باشد اما کهنه است وروزی به دست یا پای کسی دیگر بوده صاحب ثروتی یا علمی یا مقامی یا زندگی خوب حتی بکر ترین چیزها که فکرش را بکنیم واقعا نو نیستند. این را خیلی از آدم ها بعد از مرگ می فهمند!
مربوط به صفحه
پاره داستان
تبعیض تحصیلاتی
کتابش را گذاشت روی صندلی اتوبوس و پیاده شد. از عرض خیابان عبور کرد و به رستوران رسید ...
چهار ماه بعد وقتی داشت طی می کشید دانشجویی با همان کتاب وارد شد وسفارش غذا داد. یک غذای گران قیمت!
مربوط به صفحه
پاره داستان
سوال
کودکی که باران بی هنگام بازی اش را به هم زده بود از پشت پنجره به ابرها نگاه کرد و به مادرش گفت مامان بارون چه جوری می باره؟ مادر گفت : وقتی ابرا کثیف می شن خدا اونا رو می شوره بعد وقتی اونا رو می چلونه که خشک بشن آباشون به شکل بارون می ریزه رو زمین.فهمیدی پسرم؟ کودک چیزی نگفت چون داشت فکر می کرد: پس چرا این ابرها هنوز یه کمی بگی نگی سیاهن!؟
مربوط به صفحه
پاره داستان
زندگی
زن ومرد نشسته بودند کنار هم روی خاک های نرم کویر و تا دور دست ها هیچ چیز پیدا نبود.
با هم قهر نبودند اما نه چیزی می گفتند و نه حتا به هم نگاه می کردند و هر دو چشم دوخته بودند به ترکیب غریب نیلی خاکی دنیا.مرد که خسته شد پاشد .زن خسته نشده بود ولی پا شد و همراه مرد راهی را که آمده بودند برگشتند...
اشتراک در:
پستها (Atom)
محبوب ترها
-
کوری واخلاق کوری روایت انسانیت انسان هاست در شرایطی که ابتدائا به نظر غیرعادی می آید اما چنین نیست وگویا با وجود رخداد مشخصی مثل کوری مرز ...
-
چگونه می شود قرآنی زندگی کرد؟ جواب به این سوال اصلا سخت وپیچیده نیست به این شرط که به یک سوال مهم تر جواب روشن و محکمی داده باشیم.آیا می خوا...
-
آقای سلحشور عزیز در وبلاگ خود از پشتوانه تحقیقاتی سریالی که ساخته است دفاع کرده است.و خوب شد که این کار را کردند تا ثابت شود که متاسفانه هم...